به نظرم یکی از کلیدواژه‌های دوست‌داشتنی سوره‌ی «صاد»، واژه‌ی «اوّاب» باشد. وقتی خدا توی این سوره‌- با آن موسیقی خاص- سه چهار بار از بنده‌های خوبش – داوود و سلیمان و ایّوب - با این وصف یاد می‌کند؛ «اواب». یعنی کسی که زیاد به خدا رجوع کند. رویش را زیاد به سمت خدا بگیرد. خیلی شیرین است که خدا بنده‌ای را این‎طوری توصیف کند: «بنده‌ی خوبی بود؛ زیاد به سمت ما بازمی‎گشت».

... و وهبنا لداوود سلیمان نعم العبد انّه اوّاب (سوره صاد/ آیه 30)

*و فرقش با «توّاب» این است که آن تکرّر در برگشت و رجوع به خدا مربوط به بعد از گناه و لغزش نیست. 

دسته ها :

اي كساني كه ايمان آورده‌ايد؛ روزه بر شما نوشته شد همان‌طور كه بر پيشينيان شما نيز نوشته شده بود؛ باشد كه تقوا پيشه كنيد. 

لحن آيه آن‌قدر صريح و بي چون و چراست كه حرص آدم درمي‌آيد. «كتب عليكم الصيام...»؛ روزه براي شما نوشته شد! نه جاي اعتراضي هست نه چون و چرايي. نه كسي هست كه بپرسم؛ كي نوشته؟ چرا نوشته؟ چرا نظر من را نخواسته وقتِ‌ نوشتن؟‌چرا بايد قبول كنم؟ چرا بايد زير بار بروم توي اين گرماي چهل و چند درجه، هفده هجده ساعت غذا نخورم، آب نخورم؟! مي‌آيم كه شاخ و شانه بكشم،‌ كه اعتراض كنم، كولي‌بازي در بياورم، كه در بروم از زير بار اين تكليف اجباري ... پشت‌بندش مي‌گويد؛ «لعلّكم تتّقون». انگار گفته باشد؛ بلكه آدم بشويد؛ ادب بشويد. سركش‌تر مي‌شوم. آخر آيه اما دوباره توي گوش‌هايم زنگ مي‌زند؛ «لعلّكم تتقون». كسي هنوز در منِ ‌سركش هست كه تا مي‎آيم خط و نشان بكشم،‌ آب سردي بريزد رويم و دستم را بگيرد. كسي هست كه دلش آدم‌شدن مي‌خواهد. كه مثل بچه‌مثبت‌ها زود رام مي‎شود و قبول مي‌كند اين تكليف را. كسي كه بندگي دلش مي‌خواهد؛ كه حرف‌گوش‌كن است هنوز‌.

حرف گوش كردم. يك‌ماه تمرين اجباري كه وسط دفترم نوشته بودي را قبول كردم؛ نوشتم. تو هم بيا و آقايي كن و آن ايهام و ابهام و شايد و اماي «لعلكم» را بردار. بيا دفترهاي مشق‌مان را چشم‌بسته خط بزن. قبول كن. آدم‌مان كن.

يا ايّها الّذين آمنوا كتبَ‌ عليكمُ الصّيامُ كم كتِبَ علي الّذين من قبلكم لعلّكم تتّقون (بقره/ 183)

دسته ها :

اين تلاوت در ماه مبارك رمضان و در يكي از كشورهاي اسلامي اجرا شده است.

دسته ها :

سخنان شيوا و دلنشين حجت الاسلام و المسلمين �سيد علي اكبر هاشمي� درباره مديريت آسيب هاي زندگي؛ �آيا مي توان به مقامي رسيد كه گناه نكرد؟ مصائب و آلام دنيا براي مومنين حتي ائمه عليهم السلام براي چيست؟�. (38:11)

دسته ها :

وي اولين مۆذن مسجد امام حسين عليه السلام در قاهره بود و چنان‌ كه آثار به‌ جاي مانده از تلاوت‌ها و ابتهالاتش گواهي مي‌دهد، وي فردي نابغه و توانا در علم موسيقي بود، همچنين بر فنون و قواعد تلاوت قرآن كريم تسلط و چيرگي كامل داشت.
متن كامل اين مطلب را مي توانيد در اينجا مشاهده كنيد
دسته ها :
صرفا جهت اطلاع شيفتگان مذاكره با آمريكا
نصب بيلبوردهاي ضدايراني در 20 ايالت آمريكا
هفته پيش بود كه پوسترهايي با موضوع "صداقت آمريكايي" بر روي بيلبوردهاي خيابان ها و اتوبان هاي تهران ديده شد؛ موضوعي كه نشان دهنده مواضع واقعي اوباما در ديدار با نتانياهو بود كه نشان داد نمي شود به صحبت هاي اوباما در تماس تلفني با روحاني اعتماد كرد.
اما با فشارهايي كه صورت گرفت اين پوستر ها به سرعت از سطح شهر تهران جمع آوري شد.
اين در حالي است آمريكايي ها 34 سال پيش، بعد از حماسه تسخير لانه جاسوسي توسط دانشجويان پيرو خط امام، اقدام به نصب پوسترهايي جهت تخريب چهره امام خميني (ره) كردند. پوستر هايي كه شعارشان اين بود «براي مبارزه با اين مرد با سرعت ۵۵ كيلومتر برانيد!»

گفت: خدايا! زندان برايم دوست‌داشتني‌تر است از آن‌چه اين (زنان) من را بدان مي‌خوانند. و اگر نيرنگ آن‌ها را از من بازنگرداني، به آن‌ها متمايل مي‌شوم...

 هميشه وقتي روي قرآنم به اين جمله‌ي يوسف عليه‌السلام مي‌رسم، همه‌ي وجودم مي‌لرزد از عظمت آن لحظه‌اش. از نجواي آن دقايقش توي اوج استيصال و اضطرار. از التماسي كه چه زود اجابت رسيد. وسط معركه‌ و وسوسه‌ي گناه، پناه برده بود به مناجات و گفته بود: خداي من! زندان برايم محبوب‌تر است از چيزي كه اين‌ها به من پيشنهاد مي‌كنند. گفته بود: ربّ السّجن احبّ اليّ... گفته بود: خدايا! اگر تو ياري‌ام نكني، قلبم به اين‌ها متمايل مي‌شود، گفته بود: اگر تو مكر و حيله‌ي اين‌ها را دفع نكني، معلوم نيست من چقدر بتوانم مقاومت كنم...

هم‌اين پناه‌آوردن صميمانه‌اش، اين شرح‌حال گفتنِ بي‌پرده‌اش با خدا، اين چند جمله‌اش وسط آيه‌هاي قرآن، دلِ آدم را مي‌بَرَد.

قال ربّ السّجنّ احبّ اليّ ممّا يدعونني اليه و الّا تصرف عنّي كيدهنّ اصب اليهنّ... (يوسف/33)


 و اگر پشت‌بندش اين آيه نيامده بود كه «فاستجاب له ربّه...» دل آدم مي‌تركيد وسط آيه‌هاي يوسف از اضطرار آن لحظه‌هايش. 

دسته ها :

... پس هر قدر مي‌توانيد از قرآن بخوانيد.

 بعضي ماه‌ها را هم خدا گذاشته انگار كه بهانه‌اي باشند براي عمل به بعضي حرف‌هاي خودش. كه توي خودِ قرآنش بگويد هر قدر مي‌توانيد قرآن بخوانيد. بعد ما نافرماني كنيم و نخوانيم! بعد يك ماه را بگذارد و بگويد هر يك آيه از قرآن را خواندن توي اين ماه، اجرش برابر با يك بار همه‌ي قرآن را خواندن است. درست همان ماهي كه ماه نزول قرآن است. كه بلكه آدم به خودش بيايد و بفهمد كه ثانيه ثانيه‌ي اين ماه را بايد سر بكشد براي آشتي با قرآن. براي قرآن خواندن هر قدر كه مي‌تواند.

فاقرؤؤا ما تَيَسّر مِنَ القّرآن (مزمل/20)

دسته ها :

و هنگامي كه همسر عمران گفت: پروردگارا! من آن‌چه در شكمم هست را براي تو نذر مي‌كنم تا آزادشده‌ي تو باشد، پس از من بپذير، كه تو شنوا و دانايي... پس پروردگارش او را – به بهترين وجه- پذيرفت و –به بهترين وجه- پرورش داد...

بچه‌ي توي شكمش را براي خدا نذر كرده بود. گفته بود: انّي نذرتُ لك ما في بطني محرّراً. گفته بود من براي تو آزادش مي‌كنم، براي بندگي تو. كه فقط خدمتِ تو را بكند. هميشه وقتي از كنارِ اين آيه مي‌گذرم صلابت و صداقت كلمات مادرِ مريم (س) لبريزم مي‌كند. از خدا خواسته بود نذرش را قبول كند. خدا امّا نذر مادر را نه، خودِ مريم را قبول كرده بود؛ آن هم به بهترين وجه؛ بقبولٍ حَسَن. و پرورش او را خودش به عهده گرفته بود؛ اَنبَتَها نَباتاً حَسناً...  

بله، اين‌جوري‌هاست؛ وقتي خدا كسي را قبول كند، خودش عهده‌دارِ تربيتِ او مي‌شود. وقتي يك نذر، صادقانه باشد؛ به صداقتِ كلامِ مادري كه تنها كودكش را - هنوز نيامده – نذر خدا مي‌كند.

دسته ها :

كسى كه عزت مي‌‏خواهد، پس عزت، همه از آنِ خداست.

• خيلي از كارهاي روزانه ما، تلاش‌هاي ما توي زندگي، از سرِ آن است كه دوست داريم عزيز بشويم. به آبرو و اعتباري برسيم. توي چشمِ خلايق كم و پست و حقير جلوه نكنيم. درس مي‌خوانيم، كار مي‌كنيم، پول درمي‌آوريم، لباسِ خوب مي‌پوشيم، خانه‌ي خوب، ماشينِ خوب، شغل خوب، همسر و بچه‌هاي خوب... دوست داريم بقيه هم ببينند و به ما به ديده‌ي تحسين نگاه كنند. به هر دري مي‌زنيم و هر تلاشي مي‌كنيم تا سرِمان را بالا بگيريم ميان خلق خدا. بعد اين وسط، اگر لطمه‌اي بخورد به اين داشته‌هايمان، ديگر انگار همه‌ي آن عزت و آبرويمان را باخته‌ايم.

• بعضي‌ها اما عزت و اعتبارشان را از پول و خانه و ماشين و مدرك نمي‌آورند. هيچ‌كدام از اين‌ها را هم ندارند اما توي چشم خلايق عزيزند، معتبرند. قرآن يادِمان مي‌آورد كه اگر دوست داريم عزيز باشيم، بايد به منبعِ واقعي‌اش مراجعه كنيم. به كسي كه همه‌ي عزّت، مالِ اوست. به كسي كه عزيز شدن و ذليل‌شدن در دست اوست.

• بعضي‌ها اعتبار و آبرويشان خداست، عزيزشدن‌شان مالِ آن است كه به خدا وصل‌اند. تويِ دل مردم محترم و دوست‌داشتني‌اند بي‌آن‌كه داشته‌ي دنياييِ ويژه‌اي داشته باشند. خدايي كه وعده داده اگر حسابِ خودتان با من را صاف كنيد، رابطه‌تان را با من اصلاح كنيد، من خودم تضمين مي‌كنم كه رابطه‌ي شما را با مردم اصلاح ‌كنم، درست ‌كنم.*  حتي بالاتر از اين؛ توي قرآنش وعده داده كه محبتّ اهل ايمان و عمل را توي دل‌ها مي‌اندازد. (مريم/69) آن‌ها را پيشِ مردم عزيز و دوست‌داشتني مي‌كند. خدايي كه بلد است توي قلب‌ها نفوذ كند، خدايي كه بلد است ذهنيت‌ها را، محبت‌ها را، علاقه‌ها را تدبير كند، مديريت ‌كند.


بسمِ الله الرّحمنِ الرّحيم
مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً

*مضمون فرمايشي از پيامبر اسلام (ص)- بحارالانوار/ ج 71/ ص 366

دسته ها :
X